زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
ایـنجـا هـمـه چـیـز مـیشـود آمــاده هـر کـس پـی حـل مـشـکـلـم افـتاده اینجا هـمه منـتـظـر که لب باز کنم تـا هـر چـه نـیـاز دارم ابـراز کـنـم خـادم به کنار من شب و روز زیاد دور و بر من عـاشق دلسـوز زیـاد در وقت عطش به آب سیراب شوم نگـذاشت بـرادرم که بیتـاب شـوم هرچند که خون جگرم بر لب هست خوب است که بالای سرم زینب هست بر زانـوی خـستهاش سـرم را دارد عــبـاس هـــوای دخــتــرم را دارد اینجـا هـمه پـیـشانی من میبـوسنـد دست و سر نـورانی من میبـوسند مـن سـوخـتـه جـانـم از بــلا امـا آه لا یــوم کــیــومــک ابـا عــبـد الـلـه اینجـا هـمه دور و بر من گـریـانـند فـردا هـمـه دور قـتـلـگـه خـنـدانـند اینجا همه هستیم و به دلها غم نیست فردا به کنار خواهرم محـرم نیست فـردا همـۀ نیت دشـمن سـر توست فردا همه چشمها به انگشتر توست |